گلستان و بوستان

داستان

یکی بود یکی نبود

روباه و شیر: مرد فقیری روزی در راهی می گذشت. در میان راه، ناگهان چشمش به چیزی عجیب افتاد: روباهی…

بیشتر بخوانید »
داستان

یکی بود یکی نبود

نوجوان راهزن: عده‌ای راهزن در یکی از شهر های سرزمین عرب، به کار راهزنی و غارت مردم مشغول بودند. این…

بیشتر بخوانید »
داستان

یکی بود یکی نبود «قسمت نهم»

شکر خدا: شخصی پارسا را در کنار دریا دیدم که هنگام عبور از جنگل،گرفتار پلنگ شده بود. پلنگ بر او…

بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!