قصه های گلستان و بوستان

داستان

یکی بود یکی نبود

نوجوان راهزن: عده‌ای راهزن در یکی از شهر های سرزمین عرب، به کار راهزنی و غارت مردم مشغول بودند. این…

بیشتر بخوانید »
داستان

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود… دام پزشک و بیمار: مرد کم عقل و بی اندیشه ای که چشمش درد گرفته بود،پیش…

بیشتر بخوانید »
داستان

یکی بود یکی نبود «قسمت چهارم»

یکی بود یکی نبود… صیاد و ماهی: صیادی‌ضعیف و کم زور،در کنار دجله که ماهی فراوانی دارد،به ماهیگیری مشغول شد.…

بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!