ادب و فرهنگسبک زندگی

یک فنجان غزل

اندکی با حافظ

 

گاهی دلت میخواهد کنج خلوتی بنشینی و خودت را دعوت کنی به یک لیوان چای داغ و چند غزل ناب از حافظ که شاید کمی از دلتنگی هایت کم کند یا کسی چه می‌داند شاید هم دلتنگتَرت کند…

سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند
پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی
گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند
با همه عطف دامنت آیدم از صبا عجب
کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند
چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن
وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند
دل به امید روی او همدم جان نمی شود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند
دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر
بی مدد سرشک من در عدن نمی کند
کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند
تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند
«غزل۱۹۲»

تعبیر غزل:

مدتهاست دل سپرده ای و هرگز قصد بازگشت از سفر عشق را نداری، در عین حال بی تاب و بی قرار هستی. اگر می خواهی به این راه ادامه بدهی باید بر خود مسلط باشی و بیش از این خود را عذاب ندهی. باید بر خود مسلط باشی و بیش از این خود را عذاب ندهی و ناله و زاری بیهوده نکنی. تو که در انتخاب این راه به حرف هیچ کس گوش نکرده و اکنون به خود کرده دچار شده ای باید صبور باشی و به خدا توکل کنی تا کارها رو به راه شوند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. ببینید آوردن چند غزل حافظ به عنوان مطلب جذابیتی برای مخاطب نداره…این با اون بحث حکایت های پند آموز خیلی فرق میکنه …اگه قصدتونه شعر بگذارید باید برید در قالب فال حافظ…مثلا یک غزل رو همراه معنی و همچنین شرح اون و اینکه به عنوان فال چه معنایی میده رو تبدیل به مطلب کنید…..صرفا آوردن سه تا غزل اون هم به شکل خطوط چسبیده به هم که خوندنش رو سخت میکنه به کار مخاطب نمیاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!