بازی و سرگرمیخانواده و کودکسبک زندگیسرگرمی

معرفی بازی های کارتی (قسمت سوم)

کاستل قلعه ای سراسر هیجان

استاد گور به گور: خب همتون در جریانید که فردا چه روزیه؟!

جناب کهنه پیچ که با ولع در حال خوردن چشم های از کاسه درآمده‌ در بشقاب غذایش بود گفت: گور به گور مثل این که ما رو دست کم گرفتیا رفیق!

نوشته های مشابه

آقای کله کدو سرش را تکان داد و با پوزخند رو به استاد گور به گور کرد و گفت :پس چی فکر کردی از پارسال که اون افتضاح رو به بار اوردیم همش درحال نقشه کشیدنم!

استاد گور به گور :باشه باشه فهمیدم همتون حواستون جَمعه…
ولی کله کدو حواست باشه پارسال که نقشه هامون نقشه بر آب شد و نشد کسی رو از ترس سکته بدیم،مقصرش تو بودیااا…

آقای کله کدو دندانهایش را با حرص به هم می‌فشارد و میز شام را ترک می کند …

اوه مثل این که بحثشون بالا گرفته بیشتر از این بخوایم به حرفاشون گوش بدیم از کار و زندگیمون افتادیم!

خب بلاخره شب هالووینه و اهالی قلعه باستانیِ کاستل یعنی

آقای کله کدو(یک کله کدوی موذی و خبیث)

آقای کله کدو
استاد گور به گور(یک زامبی خسته!)

استاد گور به گور
و جناب کهنه پیچ(یک مومیایی هزارو دویست ساله)

جناب کهنه پیچ

به رسم هر سالَشون دارن آماده میشن تا توی مراسم هالووین حسابی بهشون خوش بگذره.
سرگرمی این مرده های نمردنی که برعکس ظاهر ترسناکشون حس طنز خوبی هم دارن یکمی عجبیه اما خب دیگه چه میشه کرد.
اونا دوست دارن مردمی رو که برای برگزاری هالووین در قلعه ی کاستل دور هم جمع میشن رو تا سر حد مرگ بترسونن!

البته اهالی قلعه یعنی این سه تا دوست صمیمی قصد بدی ندارن و هدفشون از این کار فقط شیطنت و بازیگوشیه (بلاخره هیچ کس از یکنواختی زندگی خوشش نمیاد دیگه)

یاران قلعه ی کاستل
ولی خب درسته اونا شوخی شوخی مردم رو می‌ترسونن ولی مردم جدی جدی سکته‌ی ناقص،بعضی اوقات هم کاملشو میزنن
و روانه‌ی بیمارستان ها میشن!
شاید خودشون هم یکم از این کارشون عذاب وجدان بگیرن و ناراحت بشن ولی خب چاره ای نیست برای یک نامیرا ترسناک بودن از نون شب هم واجب تره!

حالا باید ببینیم کدوم یکی از اهالی قلعه میتونه تعداد بیشتری از آدما رو زهره ترک کنه…

آموزش بازی کاستل در قسمت بعدی ارائه می شود…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!